از بيوگرافي و عكس هاي ديا ميرزا و همسرش و خبر ازدواجش با محمدرضا گلزار + نظر ديا ميرزا درباره مردم ايران تا فيلم استقبال محمدرضا گلزار از ديا ميرزا در نشست خبري سلام بمبئي
بيوگرافي ديا ميرزا بازيگر هندي و همبازي محمدرضا گلزار در فيلم سلام بمبئي
ديا ميرزا با نام اصلي ديا هاندريچ متولد نهم دسامبر ۱۹۸۱ است كه بعد از حضور در عرصه مدلينگ و پيروزي به عنوان بانوي برتر آسيا وارد باليوود شد. او در رسانه ها به خاطر كارهاي اجتماعي اش معروف است. ديا به همراه ساحل سنگا و زايدخان شركتي به نام بورن فري اينترتينمنت در عرصه تهيه كنندگي فيلم را اداره مي كند. اولين فيلم آنها «عشق برهم زننده زندگي» نام داشت كه ۱۷ اكتبر ۲۰۱۱ اكران شد.
ديا ميرزا در حيدرآباد ايالت اوتارپرادش متولد شد. پدرش فرانك هاندريش نقاش و گرافيستي آلماني بود كه به معماري و طراحي دكوراسيون نيز مي پرداخت و اصالتي مونيخي داشت. در حالي كه مادرش ديپا از اهالي بنگال بود كه او هم نقشه كش ساختمان و طراح دكوراسيون است و در حال حاضر فعاليت هاي اجتماعي مختلفي را در زمينه كمك به معتادان و الكلي ها انجام مي دهد. وقتي ديا چهارسال و نيمه بود والدينش از هم جدا شدند و نزديك به پنج سال بعد پدرش از دنيا رفت. مادرش نيز در ازدواج مجدد، با احمدميرزا زندگي خود را سر گرفت كه او نيز سال ۲۰۰۳ از دنيا رفت. ديا براي كارهاي هنري خود نام فاميل ناپدري اش را انتخاب كرد.
هنگامي كه در خيرات آباد در حومه حيدرآباد زندگي مي كردند به دبيرستان دخترانه ويديارانايا مي رفت و بعد راهي كالج استنلي جونيور شد. در آخر نيز در رشته هنر از دانشگاه آندراپرادش در حيدرآباد فارغ التحصيل شد. بعد از آن ديا وارد رقابت هاي بانوي شايسته هند شد و سپس به مسابقات بانوي آسيا رسيد و مقام اول را در سال ۲۰۰۰ كسب كرد. اين مسابقات در فيليپين انجام مي شد و ديا ميرزا اولين هندي بعد از ۲۷ سال بود كه به مقام اول مي رسيد. دياميرزا مدتي است با ساحل سنگا ازدواج كرده است و همچنين در كنار زايدخان، ديگر بازيگر سينماي هند، شركت توليد فيلمشان را اداره مي كنند و به اين شكل وارد دنياي تهيه كنندگي نيز شده است.
دياميرزا با پدر آلماني، مادر بنگالي
خانم ديا ميرزا : من متولد حيدرآباد هستم و آنجا بزرگ شدم. اما پدرم آلماني و مادرم بنگالي بودند. پدرم معمار و طراح گرافيك بود كه به كل دنيا سفر مي كرد و شيوه تدريس را به معلم ها ياد مي داد. در يكي از همين سفرها و در بازديد از مكس مولر باون در دهلي، مادرم را مي بيند كه به طور اتفاقي مادر من هم زبان آلماني را براي خواندن انتخاب كرده بود و آن زمان مي توانست خيلي روان و خوب صحبت كند و حتي بنويسد. آنها طي يك عشق توفاني با هم ازدواج كردند و من به دنيا آمدم.
طلاق پدر و مادر ديا ميرزا در چهار و نيم سالگي اش
وقتي چهارسال و نيم سن داشتم پدر و مادرم از هم جدا شدند و هر دو دوباره ازدواج كردند. پدر خودم وقتي ۹ ساله بودم فوت كرد. از طرفي مادرم هم ازدواج كرد اما از اينكه ناپدري ام را پدر خوني خودم ندانم، متنفر بودم. او مرد شگفت انگيز و خوبي بود و هيچ وقت سعي نكرد جاي پدر خوني ام را بگيرد. او هم در سال ۲۰۰۳ فوت كرد. ناپدري ام مسلمان و اهل حيدرآباد بود و من اسم فاميلم را از روي فاميل او برداشتم.
شوك بزرگ زندگي ديا ميرزا
بزرگ ترين ضربه اي كه خيلي روي زندگي ام تاثير گذاشت، مرگ پدرم بود. من در هر مساله اي به او تكيه كرده بودم. همسر دومش باردار بود كه او فوت كرد و بعد از مرگش آن خانم دوباره ازدواج كرد. اين جوري شد كه من تنها بچه اش در زمان زنده بودنش بودم. البته نتوانستم جسدش را ببينم چون اجازه ورود به مراسم را نداشتم. راستش حتي قبل از اينكه ما برسيم خانواده اش همه كارها را انجام داده بودند و مراسم را تمام كرده و منتظر ما نمانده بودند. تا مدت زيادي نتوانستم گريه كنم چون باورم نمي شد كه او فوت كرده است.
ديا ميرزا بازيگر زن هندي : مشكل كوچك دنياي بزرگ
من تنها فرزند پدر و مادرم بودم اما با اينكه تك فرزند بودم تا به امروز هيچ وقت مادرم با من رفتار نازپرورده اي نداشته است. او تمام سعي اش را كرد كه من را مستقل بار بياورد تا بتوانم روي پاي خودم بايستم. ياد گرفتم كه بارها همه چيز را از نو بسازم و اشتباهات و خرابي ها را جبران كنم. حرف هاي پدرم را هم هنوز به وضوح به ياد دارم. او مرد خيلي خلاقي بود و اي كاش همه مثل او بودند. او قهرمان من بود. وقتي پدر و مادرم از هم جدا شدند، من روزهاي هفته پيش مادرم بودم و آخر هفته ها كنار پدرم.
يادم هست يك روز وقتي كه از مدرسه بازگشته بودم روي پله هاي بيرون نشسته و منتظر پدر بودم چون در خانه قفل بود. بعد از مدت كوتاهي او رسيد و ديد كه ناراحتم. از من پرسيد:« چرا اينقدر ناراحت به نظر مي رسي؟» و من جواب دادم:« به خاطر اينكه من مشكلات زيادي دارم.» اين حرف از دهان بچه اي به سن من بامزه بود و او خنديد و گفت:« جدي؟ بيا برويم چيزي نشانت بدهم.» مرا به اتاقم در خانه خودش برد كه همه آن را با دست هاي خودش ساخته بود، از تخت و كمد گرفته تا اسباب بازي ها. بعد نقشه جهان را نشانم داد.
روي چند نقطه دست گذاشت و كشورهايي را به من نشان داد تا نوبت به حيدرآباد رسيد كه يك نقطه ريز بود. من سردرگم به او نگاه كردم و پرسيدم:« حيدرآباد فقط يك نقطه است پدر؟» و او گفت:« حالا مي تواني تصور كني كه مشكلت اصلا بزرگ نيست؟» پدرم در آن سن پايين چنين چشم اندازي را به من نشان داد و همين داستان ساليان سال به من كمك كرد. به طوري كه هر وقت ناراحت مي شوم اين قصه را به خودم يادآوري مي كنم.
ديا ميرزا بازيگر زن فيلم سلام بمبئي : مادر قهرمان من
مادرم را بيشتر از همه دوست دارم. حس مي كنم بند نافم با او هرگز قطع نشده است. رابطه من با مادرم از يك رابطه معمولي دختر و مادري فراتر رفته چون ما بيشتر تجربيات زندگي مان را با هم شريك بوديم. زندگي به او خيلي فشار آورد، چيزهاي زيادي را از دست داد و من مي ديدم كه او هر بار دوباره برخاست، جنگيد و كاري كرد كه اتفاق هايي كه مي خواست بيفتد. سال هاي زيادي را كار كرد. بعد از فوت پدر دومم به علت نارسايي چند عضو، مادر با من در بمبئي زندگي كرده، براي بهبود در مركز درماني ريكاوري كار مي كند.
مرگ عجيب ناپدري ام
راستش كمي دير با ناپدري ام ارتباط برقرار كردم. يعني زماني كه به دوره نوجواني رسيده بودم ولي اين ارتباط خيلي نزديك و پر از احترام بود. البته وقتي كوچك تر بودم نمي دانست چطور با من ارتباط برقرار كند. زماني ارتباط خوبي بين ما برقرار شد كه من خانه را ترك كردم و به بمبئي آمدم. آن زمان بود كه فهميدم چه نقش مهمي در زندگي من داشته و من چقدر دوستش دارم.
من ديگر شانس بازگشت به حيدرآباد را پيدا نكردم تا با او زندگي كنم اما خوشحالم كه در چند سال آخر عمرش يك رابطه دوست داشتني با او داشتم. هيچ وقت روزي را كه او به خانه من در بمبئي آمد فراموش نمي كنم. آن خانه را در ۲۱ سالگي خريده بودم. روي تابلوي بيرون خانه نوشته بود ميرزا… اصلا فكرش را نمي كردم كه به آن نوشته توجه كند. به محض اينكه از آسانسور پياده شد به سمتش رفت و با دقت نگاه كرد، اشك در چشمانش جمع شد، من را بغل كرد و گفت:« تو دختر من نيستي، تو پسر مني» و يك سال بعد از اين ماجرا او نيز فوت كرد. آن زمان من براي فيلمبرداري در لندن بودم و مادرم هم همراه من بود. در واقع اين از معدود دفعاتي بود كه اصرار كرده بودم مادرم همراه من باشد چون فيلمبرداري بلندمدتي بود.
شب بود كه دخترعمويم تلفن زد و خبر داد كه ناپدري ام بستري شده و به كما رفته است. اما گفت هرچيزي را كه بگوييم مي شنود و آيا مي خواهم چيزي به او بگويم؟ گوشي را دم گوشش گذاشت و من گفتم:« پدر، تو قول داده بودي تا مرا عروس نكرده اي هيچ جا نميروي، پس نمي تواني مرا تنها بگذاري.» آن طور كه به من گفتند او پلك هايش را در جواب من تكان داد. اين آخرين مكالمه من با او بود.
نقش دوستان و آدم ها
به نظرم روابط مهم ترين جايگاه در زندگي انسان را دارد چرا كه تعادل، هارموني و قدرت شما از خانواده و دوستان و كساني كه دوست شان داريد نشات مي گيرد. چيزي مهم تر از خانواده و دوستان در زندگي نيست و آنها روي تمام عملكردهاي شما در زندگي تاثير مي گذارند.
دنياي بي مانند آغوش مادر
مادرم تمام دنياي من است. صادقانه بگويم هيچ جاي دنيا آغوش مادر نمي شود. چرا كه هيچ جا چنين امنيتي حس نمي كنيد. او شما را قضاوت نمي كند و پر از عشق و آينه زندگي شماست.
زمان بندي خاص خدا
در مورد ازدواجم با ساحل سنگا بايد بگويم كه بيشتر از هر چيز از طرز تفكرش خوشم مي آيد. هرگز نديدم با مردم متفاوت رفتار كند و اين براي من خصيصه بسيار مهمي است. خيلي كم پيش مي آيد كسي را پيدا كنيد كه ديگران را قبل از خودش قرار بدهد و با همه افراد با وقار و احترام رفتار كند. من از روزي كه ساحل را ديدم در ذهنم با او ازدواج كرده بودم. راستش من به زمان بندي خدا خيلي اعتقاد دارم. حتما دليلي بود كه قبل ها اين اتفاق نيفتاده بود.
ازدواج ديا ميرزا و مراسم خواستگاري رويايي همبازي محمدرضا گلزار در فيلم سلام بمبئي :
خواستگاري رويايي من : وقتي كه من و همسرم با هم آشنا شديم من ۳۲ و ساحل ۳۳ ساله بوديم. سطح خانوادگي هر دو ما تقريبا يكي بود. نقاط مشترك زيادي داريم. هردو آدم هاي رك ولي آرامي هستيم. عاشق غذا، فيلم و موسيقي هستيم. از آن زمان ۵ سال مي گذرد. شركت فيلمسازي مان را با هم راه انداختيم. آن زمان به نيويورك رفته بوديم كه يك روز ساحل از من خواست كه به پل بروكلين برويم.
جايي كه دوران تحصيلش را گذرانده بود. زماني كه به ميانه پل رسيديم ناگهان در مقابل من زانو زد و از من خواستگاري كرد. شگفت انگيز بود مانند صحنه اي از يك فيلم. توريست هاي زيادي از كشورهاي مختلف آنجا بودند كه با ديدن اين صحنه شروع به دست زدن كردند. واقعا چيزي فراتر از واقعيت بود. همان چيزي بود كه ارزش اين همه صبر كردن را داشت.
مراسم ازدواج ما يك ازدواج پنجابي ساده بود كه سه روز به طول انجاميد. ما هر دو زياد اهل تجمل نيستيم؛ بنابراين مراسم خيلي باشكوهي نداشتيم. دوستان محدودي را دعوت كرده بوديم و حتي برخي از اعضاي دور خانواده نيز دعوت نبودند. راستش نمي خواستيم خيلي شلوغ بازي كنيم!
من و همسرم در شراكت هم با هم مشكلي نداريم. ممكن است خنده دار به نظر برسد اما بايد اين مساله را ذكر كنم كه وقتي افراد مختلف به دفتر ما مي آيند شايد به واسطه اسم من به اينجا قدم بگذارند. اما ما همه كارها را با هم انجام مي دهيم و براي كار هم ارزش قائل هستيم. ساحل روابط عمومي خوبي دارد و مي تواند افراد را در كنار يكديگر قرار دهد.
گاهي براي خودم هم جاي تعجب دارد كه چگونه اين قدر خوب همه كارها را مديريت مي كنيم و در عين حال وارد حريم شخصي يكديگر نمي شويم. ساحل كسي است كه به برابري زن و مرد بسيار معتقد است و فضاي كافي به من مي دهد. شش سال است كه اين شركت را با هم اداره مي كنيم و تنها چيزي كه ما را در كنار يكديگر نگه داشته اين است كه خودخواهي جايي در رابطه كاري ما ندارد.
ديا ميرزا ميگويد : زن ها را جدي بگيريد
يكي از مشكلات تهيه كننده بودن براي من، زن بودن است و اينكه بعضي ها آدم را در اين حرفه جدي نمي گيرند؛ همان طور كه وقتي با تهيه اولين فيلم خودم، كارم را در اين زمينه شروع كردم همه مرا دست كم گرفتند اما خيلي ها از نتيجه كار من شگفت زده شدند. از طرفي با فيلم دومم نشان دادم كه من هم مي توانم در اين حرفه موفق باشم؛ بنابراين زن ها را در هركاري جدي بگيريد.
عكس ديا ميرزا و محمدرضا گلزار در فيلم سلام بمبئي
ديا ميرزا : همكاري با محمدرضا گلزار
اين براي اولين بار است كه در يك پروژه مشترك سينمايي كار مي كنم كه البته بيشتر عوامل آن ايراني هستند. از بازي در كنار رضا گلزار واقعا خوشحالم. او يك بازيگر فوق العاده است و جدا از قدرت بازيگري، چهره اي خاص دارد.
به نظرم او يكي از زيباترين آدم هاي روي كره زمين است. از قربان محمد پور نيز تشكر مي كنم. او يك كارگردان مهربان است و اميدوارم هميشه شاد و خندان باشد. ضمن اينكه در اين مدت مردم ايران نيز به من لطف زيادي داشتند و در صفحه شخصي من علاقه خودشان را نسبت به من نشان دادند كه از همه آنها تشكر مي كنم.
مهم ترين بخش زندگي ديا ميرزا
مهم ترين و بزرگ ترين مساله زندگي انسان، سلامتي است و متاسفانه زماني به اين مساله پي مي بريم كه بيمار مي شويم. در يك آهنگي شنيدم كه مي گفت بدن تو مهم ترين ابزاري است كه در دست داري. پس زماني مي توان از اين ابزار استفاده كرد كه سالم باشد و تفكر سالم هم نتيجه داشتن بدني سالم است. اگر از سلامت كافي برخوردار باشيد مي توانيد در زندگي تصميمات درست بگيريد، درست عمل كنيد و به اميال و روياهاي تان برسيد.
همچنين مي توانيد از كساني كه دوست شان داريد حمايت و محافظت كنيد. سلامتي كليد همه چيز است و قدرت تان را افزايش مي دهد. متاسفانه برخي به ديگران اهميت مي دهند ولي به خودشان نه. بايد به تغذيه و روش زندگي خود بسيار توجه كنيم.
محمدرضا گلزار بازيگر سينما كه براي بازي در فيلم سلام بمبئي در هندوستان حضور داشت طي مصاحبه اي تصويري به شايعه ازدواجش با ديا ميرزا بازيگر زن هندوستاني واكنش نشان داد. در ادامه فيلم مصاحبه محمدرضا گلزار و ديا ميرزا را ملاحظه مي كنيد.
ديا ميرزا بازيگر هندي «سلام بمبئي» كه به بهانه اكران اين فيلم سفري كوتاه به ايران داشته، معتقدست سينماي ايران مبتني بر قصهگويي است و در چنين فضايي نيازي به توليدات پرهزينه نيست.
ديا ميرزا در پاسخ به اين پرسش كه چه تفاوتهايي ميان توليدات ايراني و هندي از لحاظ كيفيت توليد (هزينه) مي بينيد، گفت:
فيلمهاي ايراني كه من ديده ام از مجيد مجيدي و عباس كيارستمي بوده است. او در پاسخ به اينكه آيا از اصغر فرهادي كه فيلم «جدايي» را ساخته و برنده اسكار شده فيلمي ديده است؟ عنوان كرد: خير نديده ام. من براساس اين فيلمهايي كه تماشا كرده ام متوجه شدم شما فيلمهايي مي سازيد كه شيوه روايي بسيار ساده و انساني دارد و من فكر ميكنم ديگر در چنين فضايي هزينه توليد اهميت ندارد و آنچه اهميت دارد كيفيت داستانگويي است. اين بازيگر هندي همچنين اشاره كرد: براي فيلمسازها در ايران مميزي وجود دارد، اما به نظرم آنها پيشرفت هاي بزرگي داشته اند و فيلمهاي شگفت انگيزي ساخته اند.
در ادامه از او درباره تجربه حضورش در ايران پرسيديم كه پاسخ داد: من كلي عشق از مردم ايران دريافت كردم و اميدوارم دوباره به ايران سفر كنم.
اكران مردمي فيلم سينمايي سلام بمبئي با حضور ديا ميرزا برگزار شد
اكران مردمي فيلم سينمايي«سلام بمبئي» به كارگرداني قربان محمدپور پنجشنبه ۲ دي ماه با حضور ديا ميرزا برگزار شد. در اين مراسم ديا ميرزا بازيگر فيلم سينمايي «سلام بمبئي» ضمن حضور و ديدار با هواداران خود همراه با آنان به تماشاي اين فيلم نشست.
«سلام بمبئي» ملودرامي عاشقانه بوده و داستان آشنايي يك دختر هندي و يك پسر ايراني را روايت ميكند كه هر دو دانشجوي پزشكي هستند و درگير اتفاقات پيچيده اي مي شوند.
هم اكنون ميتوانيد فيلم ورود ديا ميرزا به نشست خبري سلام بمبئني كه با استقبال محمد رضا گلزار همراه بود را ببينيد :
در ادامه عكس هاي از اين مراسم و همچنين عكس هاي بيشتر از ديا ميرزا را مي بينيد :
عكس هاي مراسم اكران مردمي فيلم سلام بمبئي با حضور ديا ميرزا
عكس هاي مراسم اكران مردمي فيلم سلام بمبئي با حضور ديا ميرزا | عكس ديا ميرزا
عكس هاي مراسم اكران مردمي فيلم سلام بمبئي با حضور ديا ميرزا
عكس هاي مراسم اكران مردمي فيلم سلام بمبئي با حضور ديا ميرزا
عكس هاي مراسم اكران مردمي فيلم سلام بمبئي با حضور ديا ميرزا
عكس هاي مراسم اكران مردمي فيلم سلام بمبئي با حضور ديا ميرزا
عكس هاي مراسم اكران مردمي فيلم سلام بمبئي با حضور ديا ميرزا + زندگي نامه ديا ميرزا
عكس هاي مراسم اكران مردمي فيلم سلام بمبئي با حضور ديا ميرزا
عكس هاي مراسم اكران مردمي فيلم سلام بمبئي با حضور ديا ميرزا
عكس هاي مراسم اكران مردمي فيلم سلام بمبئي با حضور ديا ميرزا
عكس هاي مراسم اكران مردمي فيلم سلام بمبئي با حضور ديا ميرزا
بيوگرافي و عكس هاي جديد ديا ميرزا بازيگر فيلم سلام بمبئي
بيوگرافي و عكس هاي جديد و ديده نشده ديا ميرزا بازيگر فيلم سلام بمبئي